اصول ارتباط با نوجوانان
اصل پذیرش و احترام
مهمترین مسئله این است که فرزند نوجوان شما بداند شما او را همانطوری که هست پذیرفته اید. خیلی وقت ها فکر می کنند پذيرش ما به آنها کم شده است و اين هم به دليل مستقل شدن آنهاست؛ يعني آنها بزرگ شدهاند. چون به بلوغ رسيده اند. چون بعضی از کارهايي انجام می دهند که نشانه باوغ آنهاست و مستقل شدن. خلاصه چون بعضی از رفتارهايي که انجام مي دهند، پذیرش ما نسبت به آنها کم شده است. بنابراين در آن شرایط ما بايد به آنها حس محترمانه بودن بدهیم و به آنها بگوييم آنها قابل احترامند و به آنها بگوییم ما هم سن و سال شما بودیم این شرایط را درک کردیم. یادم می آید من هم دختر نوجوانی بودم به ظاهرم اهمیت میدادم یعنی در جهت زمان بودن او قدم برمیداریم تا مسئله عادی شود و بداند ما او را همانطور که هست پذیرفتهایم. دومین چیزی که وجود دارد شخصیت اوست و بداند که برای ما قابل احترام است اگر از قبل به او آقا و خانم خطاب نمیکردیم. از این پس او را خانم یا آقا صدا کنیم. ودلیل این را هم بگوییم تو دیگه برای خودت مردی شدی. تو دیگه برای خودت خانمی شدی. و حق و حقوقش را به او بگوییم. به او بگوییم تو میتوانی اظهارنظر کنی. تو اگر مخالف نظری هستی، میتوانی بگویی. از این به بعد اصول ارتباط درست را به او یاد می دهیم. تو میتوانی در مورد خواسته ات صحبت کنی. تو میتوانی نیازت را بیان کنی. یا تو میتوانی در مورد احساست صحبت کنی. دوباره در مورد نیازهايت صحبت می کنیم و او را همانطور که هست پذیرش بپذيريم. اینها همه چهار نکته اصل پذیرش و احترام را می گوید. که این اصل پذیرش و احترام زمینه ساز پذیرش و احترامی است که قرار است در آينده او برای من داشته باشد. بنابراين محترم شمردن نوجوان، احترام به شخصیت و حقوق او، توجه به نیازهای همه جانبه او و پذیرش او همانطور که هست از مهمترین اصول برقراری ارتباط است.
تصور کنید وقت خواب کودک تان است و او مدام جیغ می کشد و می گوید که می خواهد تلویزیون نگاه کند یا در یک فروشگاه، دو پایش را کرده در یک کفش و چیزی می خواهد که تمایل ندارید برایش بخرید.
بسیاری از پدر و مادرها در برابر این رفتارها، ابتدا تحکم می کنند و بعد از چند دقیقه که گریه های کودک دل شان را به رحم آورد، تسلیم می شوند: باشه! ولی فقط چند دقیقه می توانی تلویزیون تماشا کنی... خیلی خب! برات می خرم، این قدر سر و صدا نکن!
در چنین مواقعی به لحاظ روانی چه اتفاقی برای کودک می افتد؟ او به کارآمدی روش خود یعنی جیغ و داد برای رسیدن به اهدافش اعتماد می کند و بدین ترتیب، رفتار نادرستِ جیغ زدن در او تقویت می شود. بنابر این دفعه بعد هم از همین روش برای رسیدن به خواسته های نامطلوب اش استفاده می کند.
پس چه باید کرد؟
راه اول) توضیح ساده
باید به کودک توضیح دهیم که چرا در حال حاضر امکان تحقق خواسته اش وجود ندارد. این روش برای خردسالان چندان میسر نیست چون مدارهای منطقی مغزشان هنوز تکمیل نشده است ولی هر چه سن کودک بالاتر برود، این روش کارآمدتر می شود ولی باز نمی توان برای همیشه از این روش استفاده کرد. ضمن این که استفاده از "پیشنهاد جایگزین" می تواند به توافق شما و کودک تان کمک کند: به جای تماشای تلویزیون، برایت در رختخواب قصه می گویم.
راه دوم) بی اعتنایی
اول باید به کودک تان بگویید که برآورده کردن خواسته اش میسر نیست. اگر همچنان به اصرار خود ادامه داد، کاملاً بی اعتنا باشید. باید اراده این را داشته باشید که در برابر جیغ و داد و گریه های او دوام بیاورید. این کار منافاتی با مهربانی شما به عنوان پدر و مادر ندارد زیرا دارید او را تربیت می کنید و تربیت همیشه با لبخند و خوشی همراه نیست.
کودک شما بار اول، به گریه و خواسته اش ادامه می دهد. بار دوم و سوم نیز این کار را می کند ولی رفته رفته می فهمد که نمی تواند با روش نامطلوب گریه و لجبازی، به خواسته اش برسد. بنابراین رفتار گریه و لجبازی در او تقویت نمی شود و از آن دست بر می دارد.
توجه داشته باشید که در روش بی اعتنایی، فقط یک بار باید به کودک توضیح داده شود و بعد از آن، باید خود را به ندیدن و نشنیدن بزنید، مثلاً با همسر خود درباره موضوعی دیگر صحبت کنید.
نکته مهم این است که این روش وقتی که رفتار خطرسازی از کودک سر می زند، اجرایی نیست، مثل زمانی که به قابلمه داغ روی اجاق نزدیک می شود یا درصدد شکستن صفحه تلویزیون است.
راه سوم) رفتار آینه وار
در این روش بر عکس "بی اعتنایی" ، باید در برابر هر بار تقاضای کودک، یک بار پاسخ منفی خود را تکرار کنید: الان وقت خوابه، باید بری به رختخوابت" .
این جمله را مدام تکرار کنید، درست مانند آینه ای در برابر رفتار کودک. آنقدر تکرار کنید که کودک بفهمد هیچ راهی جز پذیرش ندارد.
در هر سه روش پیشنهادی، آنچه مهم است این که نباید در نهایت کوتاه بیایید. اگر کودک به تجربه دریابد که بعد از مدتی لج بازی و گریه به هدفش می رسد، این کار را خواهد کرد. او اگر بداند که بعد از 5، 10 یا 15 بار تکرار تقاضا، به هدفش می رسد، کارش را ادامه خواهد داد. بنابراین، وقتی تصمیمی گرفتید تا آخر روی تصمیم تان بمانید.
با توجه به این که باید روی تصمیم تان بمانید، حتماً قبل از تصمیم به "نه" گفتن به کودک، جوانب آن را بسنجید و "نه" الکی به او نگویید.
نکته نهایی: در "نه" گفتن به کودک تان با سایر اعضای خانواده هماهنگی رفتار داشته باشید و این گونه نباشد که وقتی پدر نه گفت، مادر به او بله بگوید و بالعکس