تظاهر ریسمانی برای دستیابی به هویت از دست رفته

در جامعه‌ی‌ ما تظاهر مسئله‌ای رایج است؛ ما در  مقابل آن عقیده‌هایی که باعث پذیرفته شدن ما در جامعه و با کلاس جلوه دادن ما می‌شود، روند تظاهر را در پیش می‌گیریم. برای بیان مفهوم تظاهر، اگر به معنی دقیق این واژه توجه کنیم می‌توانیم مفهوم آن را هم بهتر درک کنیم؛ تظاهر مترادف کلماتی مثل ظاهرسازی و عوام‌فریبی است. اکنون می‌توان بهتر متوجه رابطه‌ی بین تظاهر و پذیرفته شدن در جامعه، شویم. تظاهر فرایندی کورکورانه و منفعل است، که انرژی‌ زیادی از فرد می‌گیرد تا او را در جامعه‌ای که با آن سروکار دارد، فردی مورد پذیرش جلوه دهد، و معمولا در قالب همانند بودن با الگوهای از پیش تعیین شده نمایان می‌شود، و اغلب هنجار و نوعی رستگاری محسوب می‌شود؛ و بزرگترین مانع «خود بودن» است. 

یکی از بزرگترین معایب تظاهر این است که فرد بدون آگاهی لازم، اقدام به انجام کاری می‌کند و در این صورت فرد دچار برون‌راهبری می‌شود؛ به گفته‌ی رولو می، داشتن آگاهی به وجود خویشتن به ما شخصیت می‌دهد، یعنی مشخص بودن و جدا بودن از دیگران و در عین حال باهم بودن ، همدرد و هم‌احساس بودن. اما بهای به دست آوردن شخصیت و توانایی‌های حاصل از آن، اضطراب و بحرانی درونی‌ست. حال می‌توان دلیل رایج بودن تظاهر  و نداشتن آگاهیِ لازم  را با اینکه اعمالی غیرمنطقی‌ هستند را پیدا کرد.

یکی از  فواید تظاهر علاوه بر همرنگ جماعت شدن، انکار پوچی است. بعضی افراد برای سرکوب دلواپسی خود از مسائلی مثل: کم‌سوادی، داشتن شخصیتی ضعیف و امثالهم، دست به تظاهرِ  علاقه داشتن به نویسندگان و شاعران بزرگ و کتاب‌های معروفی که محتوای آن هم شاید نه‌چندان علمی باشد، میزنند؛ و خود را در رسانه‌های اجتماعی، کتاب‌خوان معرفی می‌کنند و مدام از نویسندگان و فیلسوفان و شاعران بزرگ، مطلب منتشر می‌کنند. نبود اصالت، در این ورطه خود را به شکلی نمایان می‌کند؛ بدین صورت که اگر درمورد نظریات آن فرد با آنها صحبت کنید، یا موسیقی پخش شود که شاعری که آنها خود را طرفدار اشعار او معرفی می‌کنند، آن شعر ‌را سروده باشد و یا مطلبی نه‌چندان معروف از نوشته‌های نویسنده‌ای خوب، برایشان بیان کنید، خواهید دیدعلاوه بر این که درکی بر آن مطالب ندارند، با آنها بیگانه‌اند و یا حتی علاقه‌ای نشان نخواهند داد.   

به دنبال تظاهر و نبود اصالت، اکنون این تناقض است که در میان این میدان خودنمایی می‌کند. شما به راحتی می‌توانید تعارض را بین رفتار آنها و عقایدی که ادعا می‌کنند عقاید شخصی آنهاست و خودشان بدون الگوپذیری از جامعه، به دست آوردند، ببینید؛ که کاری بسیار  ملال‌آور و غیراصیل است. مصداق این تعارض، جمله‌ی «منافق بدتر از کافر است» می‌باشد؛ یعنی آنهایی که تظاهر به پیروی از عقیده‌ای می‌کنند، اما با رفتار آنها کاملا متفاوت است، باعث می‌شوند که دید افرادی که آگاهی از آن عقیده ندارند را نسبت به آن بدبینانه و غیرواقعی کنند.  

نیچه پیش‌بینی کرده بود که روزی افراد مثل گوسفندی که در گله گم هستند، هویت شخصی خودشان را از دست خواهند داد و در نظامی زندگی خواهند کرد که اخلاق بردگی در آن حکم‌فرماست. ما انسان‌ها برده‌ی الگوهای رایج و مدشده در جامعه هستیم و به دنبال هویت گم‌گشته‌مان، به هر ریسمانی که ممکن است معنایی در پی داشته باشد چنگ می‌زنیم؛ و تصور می‌کنیم که باسازگار شدن با اوضاع و احوال جامعه، مشکلات و مسائل شخصیمان به راحتی حل می‌شود؛ اما این‌طور نیست. اگر به دنبال حل شدن مشکلاتمان هستیم، بهتر است با متخصصی در آن زمینه مشورتی داشته باشیم و مشکلمان را از ریشه حل کنیم.