برداشتی متفاوت از سنت گرایی در موسیقی غرب
همایون خشندیش: دوران ما دورانی است که در آن انسان دست خوش هجوم مفاهیم و مکتب هایی مختف هنری و فلسفی شد. سنت واژه ای است که در برخی جوامع در مقابل آن مقاومت وجود دارد و در برخی دیگر مورد استقبال قرار می گیرد. اما واژه ها در قلمروها مختلف علوم معانی متفاوتی دارند. در قلمرو موسیقی و هنرهای دیگر سنت شکنی دست کم در یک قرن اخیر باعث به وجود آمدن سبک ها و نگرش های جدیدی شده اما این سنت ها در واقع با تابو شکنی ها از بین نرفتند؛ در واقع سنت در میان این حجم از فتح مرز های هنر به تکامل رسیده و در این اینجا هر روشی جایگزین روش دیگر شد ولی سنت همچنان پابرجاست.
اما منظور از سنت در اینجا چیست؟
سنت مجموع قوانین و اصولی است که پایه و اساس هر فعالیت هنری است؛ اشتباه نکنید منظور از سنت در اصول جزمی نگری نیست بلکه مجموع اصولی است که طی صدها سال وجود داشته و از قرون وسطی تا پست مدرن و دوره معاصر به تکامل رسیده است. در هنر تخیل لازم است اما این تخیل باید تبدیل به یک تخیل خلاق گردد. تخیل خلاق آفریننده است در واقع تخیلی که خلاق نباشد به کار هنر نمی آید. تخیل خلاق علیه سنت نیست بلکه سنت ابزاری است برای وجودش که هنرمند آن را خلق می کند. چه این سنت از مقال شکسته شود یا نشود ابزاری در اختیار هنرمند قرار می دهد. سنت در واقع زمینی بکر است که بر پایه اصول بنیان دارد و شما می توانید با پیروی از همین اصول ، درختی بیافرینید که سنت از آن تغذیه خواهد کرد. سنتی که آفریننده از ملاتش استفاده می کند برای اینکه وجود آن را نقض و دوباره بیافریند.
صحبت از یک دیالکتیک است؛ دیالکتیکی که خود نقیض خود را می افریند برای اینکه این تناقض خلق شود نیازمند ذهن خلاق دارد اما این خلاقیت که عامه مردم شاید آن را الهام بنامند تمام یک اثر هنری را نمی تواند خلق کند. اثر هنری یک موجودیت لازم دارد که ذهن خلاق آن را بسازد و هر آفرینشی نیاز به ابزار دارد. ابزار موسیقی همین اصول و سنت است که می تواند آگاهانه نقض و جایگزین و یا اینکه بدو تغییر سبب آفرینش شود.
واگنر نیم قرن بعد از بتهوون پیرو سنت این آهنگساز خلاقیت بی نظیر خود را در اپراها به نمایش گذاشت، شوئنبرگ با پیروی از سنت رمانتیک مکتب دوم وین را پایه گذاشت و مسیر خود را عوض کرد، دبوسی از رمانتیک به امپرسیونیسم رسید و نئوکلاسیک استراوینسکی نیز پیرو همان اصولی بود که در نهایت پرنده آتشین و پرشتش بهار را خلق کرد.
مفهوم آزادی همیشه در مقابل سنت عرض اندام می کند. اما در موسیقی و شاید هنرهای دیگر مانند حوزه های علوم انسانی آزادی مفهومی نسبی است. آزادی که باعث هراس شود و در شن زار بخواهد کاخی را بنیان کند نامش آزادی نیست، حماقت است.
مفهوم آزادی باید در قانون وجود داشته باشد. قوانینی که به واسطه حد و مرزی مشخص مفهوم را به آزادی می دهند و قرائتی برای اصلاح ساختار را به آفریننده خلاق که در اینجا همان آهنگساز است، می دهد.
در هنر مفهوم آزادی نباید مقابل سنت قرار گیرد.دقت کنید سنت در اینجا با عادت متفاوت است. عادت رفتاری است که از ناخودآگاه سر می زند اما سنت روشی است که به صورت اکتسابی آموزش داده می شود و مخاطب آن را عاقلانه می پذیرد. مانند بسیاری از اصول در هارمونی، کنترپوان، فرم و...
پس چرا سنت در مقابل تغییرات ایستادگی می کند؟
سنتی که اکتسابی است و در هنر وجود دارد هیچ گاه راه تکامل را به خود نبسته است بلکه این تعصب و عادات تعصبی هستند که در مقابل تغییر مقاومت می کنند. در هنر هم مانند هر کجای دیگری دگماتیسم هایی وجود دارند که از تعصب بت ساخته اند. آنها آفریننده نیستند بلکه منتقدینی وراج هستند که گویی کیسه تعصب برایشان سودی بیشتر دارد.