بازگشت_دیو:

وقتی شیطان و قابیل از فوت حضرت آدم(ع)آگاه شدند به رقص و پایکوبی و لهو و لعب پرداختند.1

ابلیس پایان یکتاپرستی را جشن میگرفت و قابیل حکومت بی رغیب خود بر جهان.

از دید آنها کار تمام بود.قابیلیان بسیار پر تعداد تر از شیثیان بودند.طبق برخی از روایات،شیث(ع)پنجاه و یک سال بعد از شهادت هابیل(ع)بدنیا آمد و این یعنی شیث(ع)باید هم سن نتیجه های قابیل باشد.پس قطعا در صورت درگیری شیثیان نمی توانستند جان سالم به در ببرند.

قابیل عزم بازگشت به وطن کرد.او ارثیه پدرش را میخواست.اسم اعظم،علوم غریبه و هرآنچه از علوم الهی و نبوت را که احتمال می داد حالا باید در دست شیث باشد.

قابیل و قبیله اش منازل شیثیان را محاصره کردند.دو برادر با هم رو به رو شدند.

نیاز به معرفی نبود.این چشمان سرخ سرشار از کینه و نفرت تنها میتوانست ازآن قابیل باشد.

پیرمرد با کمر خمیده جلو آمد و یقه شیث را در دست گرفت و گفت:

بدان که خلافت و جانشینی آدم از ابتدا ازآن من بود و بدان همانقدر از تو نفرت دارم که از برادرت هابیل متنفر بودم.پس اگر میخواهی به سرنوشتی چون سرنوشت او دچار نشوی،هر آنچه را آدم به تو داد به من تسلیم کن تا جانت را به تو ببخشم.2

منابع:

1)مجلسي،بحارالانوار،ج11،ص260

2)مجلسي،بحارالانوار241,228؛ راوندی، قصص الانبياء،ج1،ص211

 

 

 

«ختم ناد علی و توسل به آقا امیرالمومنین علیه‌السلام»

 

آیت الله مبشرکاشانی: 

مرحوم آیت الله کشمیری از قول استاد معنوی خود «سید أفضل حسین هندی» برای حقیر چنین نقل فرمود: به نیت استمداد از وجود مقدس حضرت أمیر المؤمنین صلوات الله علیه ختم نادعلی صغیر به عدد 110 مرتبه أربعین بگیرد به مقصد می‌رسد و نیز فرمود: به تعداد دوازده هزار مرتبه در یک جلسه نیز موثر و مقصد حاصل است.

 

طریق این ختم را بعضی بزرگان چنین فرموده‌اند: 

هر کس که حاجت مهمی داشته باشد شب جمعه وضو بسازد و ده مرتبه سورة توحید بخواند و بعد پانزده مرتبه صلوات بفرستد و بعد دوازده مرتبه تسبیحات أربعه را بگوید و بعد با اخلاص تمام هفت مرتبه نادعلی[صغیر] بخواند حاجتش برآورده شود إن شاء الله.

.

« نادِ عَلیاً مَظهَرَ(مُظهِرَ) العَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب 

کلُّ هَمٍّ و غمٍّ سَیَنجَلی بِوِلایَتِکَ یا علیُّ یا علی یا علی»

.

از آیت الله کشمیری سؤال نمودم که چه توسلی به أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه بهتر است؟ فرمود: مرحوم قاضی (رحمة الله علیه) به زیارت ششم أمیر علیه السلام بسیار سفارش می‌فرمود (همان زیارت ششم که در مفاتیح الجنان آمده است) و نیز فرمود: توسل به أمیر المؤمنین صلوات الله علیه با این ابیات به تعداد یکصد و ده مرتبه جهت حاجات مادی و معنوی مؤثر و خوب است. 

یا أمیرَ المؤمنین یا ذَا النِعَم یا إمامَ المتّقین یا ذَالکَرَم 

إنَّنا جئناکَ فی حاجاتِنا لا تُخَیِّبنا و قُل فیها نَعَم

 

و بعد از پایان این مصرع را بگوید: فَمَن دَقّ بابَ الکَریمِ انفَتَحَ 

و در کتاب جواهر مکنونه ، همین توسل و رباعی آمده: جهت هر مشکلی و هر مطلبی و حاجتی روی دهد و خواهد که قضاء حاجت و انجاح مطلب شود، وضو بسازد و رو به طرف روضه مقدسه مبارکه حضرت أمیرالمؤمنین(ع) کند و این رباعی را یکصد و پانزده مرتبه بخواند که مجرّبست إن شاء الله تعالی و در پایان، دو دفعه این مصرع را بخواند. 

و در بعضی از کتب آمده هر روز صبح بعد از نماز مشغول این رباعی شود و هفتاد مرتبه بخواند و بعد از رباعی سه مرتبه بگوید: «یا أبا الغوث أغثنی، أدرکنی أدرکنی أدرکنی»

.

و در جواهر مکنونه آمده تا سه روز هر روز یکصد و ده مرتبه این توسل و رباعی را بخواند. و در هر مرتبه سه مرتبه بگوید «یا أبا الغوث أدرکنی یا علیّ أدرکنی » تا سه روز این ختم خوانده شود مقصود به عمل آید.

 

 

داستان_زیبای_صدقه

 

مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد .

عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند.

هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسایه شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . 

زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند .

ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش.

بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن.

روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . 

پس این نصیب توست ...

 

صدقه را بنگر که چه چیزیست !

صدقه دهید چونکه مثل لباس بدون جیب است !