گاهی انسانها نمیخواهند حقیقت را بشنوند چرا که میترسند خیالات واهیشان نابود شود. ماری که نتواند از پوست خود جدا شود، محکوم به مرگ است؛ همچنین انسانی که در برابر تغییر عقایدش ایستادگی کند، اندیشهی خود را از دست خواهد داد. انسان تا زمانی که از دایرهی امن عقاید خود بیرون نیاید، به آگاهی دست نخواهد یافت
خشم درون ریز و خصومت
خشم شامل دو عامل درونی و بیرونی است. عوامل درونی از قبیل: افکار، خاطرات، بینش، سرکوبها است و عوامل بیرونی شامل: شرایط و حوادث میباشد. گاهی خشمها به دلیل نقصهای شخصیتی ما میباشد. مثل وجود خودشیفتگی ، غرور که طیف بسیار گستردهای دارد. به گزارش میگنا خشم یک احساس کاملاً طبیعی و یکی از نیرومندترین و واقعیترین احساسات ما میباشد که نه تنها ما بلکه همه موجودات به لحاظ غریزه آن را دارند. به دلیل اینکه برای بقا لازم است. خشم یکی از واکنش عاطفی ماست که ریشۀ آن ترس است. خشم درجهای از اختلال روانی است. خشم یک حالت واحد نیست بلکه طیف گستردهای در بر دارد که از رنجش ملایم تا خشم شدید را شامل میشود. با داشتن آگاهی ما میتوانیم آن را مدیریت کرده و کنترل کنیم. گاهی خشم آنقدر شدید است که فرد نمیتواند آن را کنترل و مدیریت نماید و به گونۀ مخرب عمل کرده و مشکلات زیادی را ایجاد میکند. خشم شامل دو عامل درونی و بیرونی است. عوامل درونی از قبیل: افکار، خاطرات، بینش، سرکوبها است و عوامل بیرونی شامل : شرایط و حوادث میباشد. گاهی خشمها به دلیل نقصهای شخصیتی ما میباشد. مثل وجود خودشیفتگی ، غرور که طیف بسیار گستردهای دارد. وقتی ما خشمگین میشویم اتفاقاتی که در بدن رخ میدهد این است که ضربان قلب تند میشود، احتمال دارد قفسه سینه درد بگیرد و فشار خون افزایش پیدا کند، سردرد، خارش پوست، گُرگرفتگی رخ دهد. همانطور که در بالا گفته شد خشم ممکن است ناشی از سرکوبها باشد. وقتی احساسات خود را چه در کودکی، چه در بزرگسالی سرکوب کرده باشیم باعث بیماری های روانتنی میگردد. خشم ممکن است ناشی از ناتوانی در نه گفتن باشد خیلی وقتها ما برای اینکه ترس از دست دادن داریم نمیتوانیم نه بگوییم که در واقع برای خود احترام و ارزش قائل نیستیم . گاهی خشم ممکن است از مورد تایید قرار نگرفتن باشد که فرد برای جلب رضایت دیگران تلاش میکند. هنگامی که احساس کرد مورد تایید قرار نگرفته و ناکام مانده، خشمگین میشود. خشم ناشی از توقعات. فرد هر چقدر سطح توقع خود را بالا ببرد و باید و نبایدهایی را تعیین کند بیشتر خشمگین میشود بدلیل اینکه سطح توقعات او بر گرفته از خشم است. خشم اگر هم ابراز نشود و درونریز شود خصومت را در درون فرد افزایش میدهد. وقتی ما خشم خود را سرکوب میکنیم و اجازه ورود از درون به بیرون را نمیدهیم در حقیقت به خود آسیب وارد میکنیم که باعث بروز بیماری میشود. بدون شک همه ما در زندگی خشمگین میشویم یا با افرادی روبرو میشویم که سراسر از خشم هستند. اما با داشتن آرامش، واکنشهای درونی و بیرونی خود را میتوان کنترل کرد. یکی دیگر از راهها این است که وقتی درخواستی داریم آن را با جسارت و صراحت بازگو کنیم. در میان نوجوانان رفتارهای برون ریز باعث میشود که آنها به گروههایی که انحراف دارند وارد شوند. ممکن است افراد به دلیل تجربیات گذشته کودکی خود از انعطاف کمتری برخوردار باشند. گاهی بدون اینکه خودمان بدانیم در حال فکر کردن هستیم . در این صورت وجود یک روانشناس و بکار بردن تکنیکها و تمرینات از جانب وی، میتوان بر آن ها واقف شد و در جهت بالا بردن انتخاب فکر و باورها از او درخواست کمک کرد.
اختلال استرس حاد
اختلال استرس حاد نوعي عارضۀ پیسیکولوژیک است که در واکنش به یک رویداد وحشتناک یا تورماتیک به وجود میآید. شروع واکنش استرسی حاد با عملیات خاصی در سیستم عصبی سمپاتیک همراه است که شروع آنها را آدرنالین و نورآدرنالین، دو هورمون غدههای آدرنال باعث میشوند.
این دو هورمون، با سرعت بخشیدن به تپش قلب و تنفس، و با تنگ کردن رگها، باعث تسهیل واکنشهای فیزیکی میشوند. فراوانی این هورمونها در سایتهای گیرندۀ نوروترانسمیترها باعث تسهیل رفتارهای خودجوش یا بلافاصله و ناخودآگاهی میشود که فرد را به جنگ یا گریز وادار میسازند.
استرس حاد در نتیجۀ یک رویداد تروماتیک به وجود میآید که در آن، فرد به عنوان قربانی یا شاهد، ترس،استرس، یا درد بسیار شدید، ناراحت کننده یا غیر منتظرهای را تجربه میکند، یا این که شدیداً مجروح میشود، یا از خطر جراحت جدی جان سالم به در میبرد مثلاً گلولههایی که به طرف شلیک میشوند ولی اصابت نمیکنند، به علت جراحت جدی وارده مطمئن میشود که در حال مردن است، یا مرگ فرد دیگری را با چشمان خود میبیند، مشاهده میکند که خودش یا دیگران تهدید به مرگ میشوند.
به هنگام وقوع تروما، یکی از اولین مراحل، مرحلۀ گیج شدن یا بهت زدگی است که در طی آن، از هشیاری فرد کاسته میشود، توجهش محدود میشود (یعنی، فقط به یک یا دو چیز توجه میکند)، نمیتواند محرکها را ادراک کند، و احساس زمان و مکان را از دست میدهد.
مرحله بعدی یکی از این دو حالت است:
۱. فرد کلاً از محیط و واقعهای که در شرف روی دادن است یا لحظهای پیش پایان یافته است، دور میشود.
۲. بیش از حد متشنج میشود و فعالیتهای زیاد از حدی نشان میدهد، به شدت مضطرب میشود، قوۀ قضاوتش مختل میشود، سردرگم میشود، از خود بیخود میشود، یا افسرده میشود. علائم وحشتزدگی یا پنیک نیز معمولاً مشاهده میشوند(عرق کردن، سرخ شدن یا سفید شدن صورت).