نویسندگان پاسخ می‌گویند:
 
در دنیای نویسندگان این جمله را بسیار می‌شنویم که ویراستاری نهایی و بازنویسی در نوشتن یک اثر از اهمیت زیادی برخوردار است. اما هیچ‌گاه کسی از چگونگی آن سخن نمی‌گوید. هر نویسنده روش خاص خود را برای بازنویسی دارد و هر کسی فقط قادر است درباره کار خود سخن بگوید.
 نویسندگان پاسخ می‌گویند: بازنویسی یک کتاب چگونه انجام می‌شود
 
به گزارش لیت‌هاب- نویسندگان در جواب این سؤال دارند که چگونه بازنویسی و ویرایش نهایی کتاب خود را انجام می‌دهند پاسخ‌های متفاوتی دارند.
 
«پاتریک روثفاس»، نویسنده آمریکایی آثار فانتزی در این باره می‌گوید: «همیشه به این موضوع توجه می‌کنم که یک کلمه خاص را بسیار تکرار نکنم. نام بعضی از شخصیت‌ها را تغییر می‌دهم تا برای مردم قابل‌قبول‌تر باشد. به هماهنگی بین سخنان خودم در بخش‌های مختلف داستان می‌پردازم. پاراگراف‌های اضافی را حذف می‌کنم. اصولا در داستان‌هایم از کلمه «مبهم» زیاد استفاده می‌کنم بنابراین در پایان همیشه به این موضوع توجه می‌کنم که بیش از حد این کلمه را به کار نبرده باشم و تقریبا همیشه مجبور می‌شوم عبارات دیگری را جایگزین جملاتی کنم که در آن از این کلمه استفاده کرده‌ام.»
 
«نیل گایمن»، نویسنده رمان و داستان کوتاه می‌گوید: «داستان‌های کوتاه من همیشه نیاز به بازنویسی بسیار دارند. همیشه نسخه اول را روی کاغذ می‌نویسم و سپس آن را تایپ می‌کنم. در مرحله بعد آن را برای دوستانم ایمیل می‌کنم. سپس برای یک یا دو هفته آن را کنار می‌گذارم. بعد از چند هفته آن را دوباره می‌خوانم و سعی می‌کنم از دیدگاه شخصی دیگر به آن نگاه کنم. چیزهایی را که دوست ندارم ناگهان آشکار می‌شوند. سپس آن را تغییر می‌دهم. دفعه بعد داستان را با صدای بلند می‌خوانم تا دریابم آن چیزی را که در ذهن داشتم توانسته‌ام به روی کاغذ منتقل کنم یا خیر.»
  
«پوان دیدیون»، نویسنده و خبرنگار آمریکایی در این باره می‌گوید: «پیش از این‌که شروع به ویراستاری کنم به صفحات مختلف داستانم نگاه می‌کنم و صفحاتی را که همان روز به پایان رساندم علامت‌گذاری می‌کنم تا روز بعد نگاهی به آن بیندازم. به نظر من علامت‌گذاری روش خوبی برای کسانی است که در آن لحظه می‌دانند باید قسمتی خاص را تغییر دهند اما حوصله چنین چالشی را در آن لحظه ندارند. من همیشه کمی استراحت می‌کنم تا ذهنم آزاد شود و سپس به کار خودم ادامه می‌دهم.»
 
«ریچارد بائوش»، نویسنده، داستان‌نویس، و استاد دانشگاه در این باره می‌گوید: «همیشه پیش‌نویس‌های مختلفی می‌نویسم. یک اتفاق و صحنه را بارها و بارها بازنویسی می‌کنم تا شاید راه جدیدی پیش روی من گشوده شود. داستان «سلام به هانیال» من تقریبا هزار صفحه بود اما من پنج بار مختلف آن را نوشتم. بخش‌ها و فصل‌هایی وجود دارد که شاید دوازده بار آن را بازنویسی کرده‌ام.»
 
«جورج ساندرز»، نویسنده داستان کوتاه و مقاله می‌گوید: «سعی می‌کنم اثر خودم را به‌عنوان یک خواننده و نه نویسنده بخوانم. خودکاری قرمز در دست می‌گیرم. کلماتی را حذف یا اضافه می‌کنم.»
 
«برری هانا»، نویسنده داستان کوتاه و رمان می‌گوید: «همیشه به دانشجویانم می‌گویم ویرایش کردن یک نوشته بد هیچ فایده‌ای ندارد. معتقدم ویرایش داستان‌های کوتاه بسیار آسان است چون تعداد صفحات بسیار پایین و اصولا بین 4 تا 12 صفحه متغیر است. اگر نسخه اولیه خوب نباشد ویرایش آن چه اهمیتی دارد! ویراستاری معجزه نمی‌کند. ویرایش یک نوشته بد کار احمقانه‌ای است. نسخه اولیه کار باید 70 درصد کیفیت داشته باشد. داستان اولیه باید جذابیت کافی را داشته باشد و اسکلت داستان در ویرایش حفظ شود. قرار نیست فقط کلمات را به روی کاغذ بیاوریم و در مرحله ویرایش به آن جان ببخشیم.»