تمرین : دست از شکایت بردار

با شکایت کردن واقعا هیچ‌چیزی به‌دست نمی‌آوردید. تاخیر هواپیما؟ راننده‌ی تاکسی با دست‌فرمان افتضاح؟ رستوران مورد علاقه‌تان پیتزا پپرونی تمام کرده‌است؟ نفس عمیق بکشید و بعد آن را درون سینه نگه دارید، چون تا ابد باید خفه‌خون بگیرید. شکایت کردن مشکل را می‌گیرد و آن را کش می‌دهد. تجربه‌ای را که ممکن است از تفاوتی کوچک تا تجربه‌ای با غایت دردناک باشد می‌گیرد و به آن ماهیتی اجتماعی می‌دهد، و ماهیت اجتماعی مزخرف است، چون بعد احساس می‌کنیم موظفیم از آن دفاع کنیم و مطمئن شویم همه آن را می‌فهمند و با ما موافق‌اند. و به آدم «یک دنده‌ای تبدیل می‌شویم که می‌گوید این رستوران مزخرف است و از نظرش تا پای جان دفاع می‌کند و این در حالی است که در واقع تا این اندازه اهمیت نمی‌دهید و شاید اگر کار به این جا نمی‌کشید، از آن رستوران خوشتان هم می‌آمد. مردم به خاطر این که چیزی مزخرف است شکایت نمی‌کنند. آن‌ها شکایت می‌کنند چون به دنبال همدردی و ارتباط با اطرافیان‌اند. متأسفانه شکایت کردن اصلا راه مفیدی برای برقراری ارتباط با انسان‌های دیگر نیست. 

تمرین : دیگران و خودمان را عاقلانه قضاوت کنیم

این به این معنا نیست که قضاوت کردن اشتباه است. ارزش‌های بسیاری وجود دارند که به قضاوت شدن نیاز دارند. من افرادی را که خشن و مخرب‌اند قضاوت می‌کنم؛ این بازتابی است از کسی که هستم. خشونت و تخریب دروني خودم را قضاوت می‌کنم؛ این خصیصه‌ای است که در خودم نمی‌توانم تحمل کنم، بنابراین وجود آن در دیگران را نیز نمی‌توانم تحمل کنم. اما این تصمیمی است که من می‌گیرم. این تصمیمی است که همه می‌گیریم. حال متوجه آن باشیم یا نه، و باید این تصمیمات را آگاهانه و نه ناخودآگاه بگیریم. به همین علت است که افراد زشت تمام اطرافیانشان را زشت می‌بینند. به همین علت است که تنبل‌ها به دنبال راه‌های میانبر یا میانبرهای دیگران‌اند. به همین علت است که مقامات فاسد تصمیم می‌گیرند فاسد باشند: زیرا تصور می‌کنند همه فاسدند. به همین دلیل است که خیانت‌کارها خیانت می‌کنند، زیرا تصور می‌کنند همه‌ی افراد اگر موقعیت پیدا کنند خیانت می‌کنند.

|اضطرابِ روان‌آزار |

اضطراب روان‌آزار، اضطرابی‌ست که با علت یا عامل آن تناسب ندارد و از تضاد درونی و ناخودآگاه سرچشمه می‌گیرد. شخص خود را تهدید شده می‌بیند بی‌آنکه بداند از چه چیز یا از طرف چه کسی تهدید شده است و نمی‌داند با دشمن ناشناخته چگونه بجنگد یا از دستش فرار کند. تضادهای ناخودآگاهِ این چنانی معمولا از گرفتار بودن در موقعیت‌هایی شروع می‌شود که شخص خود را قادر به مقابله با آن نمی‎بیند مثل زورگویی‌های بی‌علت پدر یا مادرهای سلطه‌جو. ناراحتی‌هایی نظیر این به علت ناتوانی شخصی در حل و فسخ نادیده گرفته و به فراموشی سپرده می‌شود؛ ولی بعدها به صورت یک تضاد درونی سر بر می‌آورد و به صورت اضطرابی آزاردهنده در می‌آید. 

اضطراب کم و بیش، آگاهی ما را سلب می‌کند؛ شناخت ما را از خودمان و از اینکه که هستیم از بین می‌برد و دیدمان را از واقعیاتی که در آن به سر می‌بریم تیره و تار می‌کند. سردرگمی و درهم‌ریختگی شناخت شخص از خود، دردناک‌ترین حالت از اضطراب است؛ اما نکته مثبت این است که، همانطور که اضطراب، شناخت و آگاهی ما از خویش را خدشه‌دار می‌کند، به همان ترتیب آگاهی ما از خود می‌تواند اضطراب ما را از بین ببرد و هرچه این آگاهی و شناخت بیشتر و درست‌تر باشد، توان ما در دفع اضطراب بیشتر خواهد بود.

راه برطرف کردن چنین اضطراب‌هایی، روشن ساختن و بررسی اوضاع و احوالی‌ست که شخص از آن رنج می‌کشد و سپس مقابله با آن به صورت مقابله با اضطراب‌های معمول و بهنجار است. در مقابله با آزار روانیِ هر اضطراب شدید، بهترین راه مراجعه به روانشناس و کمک گرفتن از اوست.

تمرین : به عزت نفس اهمیت دهید

به دست آوردن خوشبختی، با احساس ارزشمند بودن خود شروع می‌شود، پیش از آنکه بخواهید چیزی را در زندگی خود تغییر دهید، به خودتان نگاه کنید؛ اگر خودتان را دوست ندارید احتمالا در طول زندگی خوشحال نخواهید بود، صرف نظر اینکه چقدر ظاهر زندگی‌تان خوب به نظر برسد.

علت اصلی عزت نفس پایین، انتقاد مخرب است. انتقادهای مخرب به میزان کم عادی هستند. اما هدف انتقاد سازنده الهام بخشیدم برای تغییر یافتن است. در صورتی که انتقاد مخرب عکس آن عمل می‌کند. این نوع انتقاد فقط بهانه و تخلیه ذهنی است، و معمولا راه خروجی برای تنش شخص دیگر است و نه انگیزه‌ای برای تغییر شنونده.برای اینکه در گذشته هر چیز کوچکی از شما را مورد انتقاد قرار داده‌اند، شما با سخت گرفتن روی خود و کمال‌گرا بودن، عکس‌العمل نشان می‌دهید.

اگر زیاد در معرض انتقادهای مخرب بودید، آن را به خود گرفته‌اید و بخشی از باورهایتان شده و به مرور زمان عزت نفس شما را تخریب کرده. این نوع انتخاب باعث شده احساس شکست کنید. شما شک  دارید که لیاقت خوشبخت شدن را دارید و از اینکه دیگران درمورد شما چه فکری می‌کنند، ترس دارید و اگر دوستتان داشته باشند، خود را لایق آن نمی‌دانید.

چگونه عزت نفس خود را بالا می‌برید؟ شما با رها کردن ترس‌هایی که باعث نابود شدن عزت نفس می‌شود، و عوض کردن تعریف خود از عزت نفس، می‌توانید آن را بالا ببرید.


تمرین: از رویاپردازی دست بردارید

تصورات انسان چیز قدرتمندی‌اند و این تصورات برای سرگرمی جالب‌اند. همان چیزی‌اند که ما را جذب کتاب‌ها و فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی می‌کنند و باعث می‌شوند کل آن‌ها را تنها در یک هفته بخوانیم یا تماشا کنیم. تصورات می‌توانند صورت دیگری از انحراف باشند. می‌توانند راهی برای پرهیز از چیزی باشند که در آن لحظه واقعیت و حقیقت است، راهی برای زندگی کردن به شکل عکس‌ها و ایده‌هایی که دیگران به خوردمان می‌دهند، راهی برای احساس به دست آوردن چیزی در حالیکه فقط روی مبل نشسته‌اید، آن هم تنهایی. اکثر رؤیاپردازی‌های تکرار شونده‌ی ما در مورد خودمان در واقع و ناامنی‌هایمان هستند. که این رؤیاپردازی ها به رفع ناامنی‌ها کمکی نمی‌کنند. برعکس، این گرایش مهم برای زندگی در دنیایی خیالی باعث می‌شود در زندگی واقعی، رفتار و نوعی علاقه بروز پایان که رهایی یافتن از آن سخت‌تر از چیزی شد که باید می‌بود. اگر سال‌ها در رؤیای دستیابی به کشتی تفریحی باشید، احتمالا باقی عمرتان را با فکر کردن به خرید آن تباه می‌کنید، فقط چون می‌خواهید آن را بخرید. رویاپردازی ها مثل انحرافات دیگرند؛ آنها به جز سرگرمی مطلق به هیچ دردی نمی‌خورند.