سعید معدنی، جامعه شناس:
به نقطهای رسیدهایم که این روشِ برگزاری چهارشنبهسوری دارد به یک فرهنگ تبدیل میشود، به یک بحث هیجانی دارد تبدیل میشود، طوریکه یک جوان با وجود اینکه میداند چنین رفتاری میتواند برای او آسیب جسمی و مرگ داشته باشد اما علاقه دارد چنین کاری را انجام دهد، جوان احساس میکند با این اقدام تخلیه میشود، یک نوعی خودنمایی در مقابل دوستان و هم سن و سالها است
انسانها نیاز به تخلیه هیجان دارند، اگر هیجان تخلیه نشود مشکلات دیگر ایجاد میکند و این سبکِ برگزاری چهارشنبهسوری تبدیل به بستری برای تخلیه هیجان شده است، از طرفی ما اجازه ندادیم این تخلیه هیجان برای جامعه طوریکه صدها سال سنت بود انجام شود و الان تبدیل به این فرهنگ جدید شده است که کنترل آن از دست والدین و نیروهای نظارتی و انتظامی خارج شده است.
بهنظر میرسد این نوع رفتار جدید دارد به یک فرهنگ تبدیل میشود، چندان نمیخواهم روی درست یا غلط بودنش قضاوت کنم اما به هر صورت چند دههای است که دارد فرهنگ میشود. به نظرم بعد از انقلاب به اشتباه این سنت را ممنوع کردند.
بایستی دوباره خانوادهها به سنتهای خودشان برگردند و چهارشنبهسوری را با همان روش آرام برگزار کنند، این سنت یک فرهنگ است و نفی و علیه هیچ دینی نیست، اگر این نگاه در مسئولان ما وجود داشته باشد طوریکه پای خانوادهها به مراسم باز شود و چهارشنبهسوری را لذتبخشتر انجام بدهند میشود تا حدودی جلوی اتفاقات اخیر را گرفت اما نمیشود کامل از بین برد.
اصل ۹۰ به ۱۰ چیست؟
این اصل میگوید،۱۰ درصد زندگی خارج از کنترل، ولی ۹۰ درصد آن تحت کنترل ماست و خوب یا بد بودن آن به عکس العمل ما مربوط میشود.
تأخیر ساعت پرواز هواپیما، خراب شدن ماشین یا فوت یکی از نزدیکان مان دست ما نیست، ما روی این ۱۰ درصد کنترلی نداریم ولی ۹۰ درصد باقی متفاوت است!
نگذارید مردم روی زندگی شما تأثیر منفی بگذارند
هر عکس العملی میتواند بدترین شرایط را به بهترین شرایط تبدیل کند.
به عنوان مثال، سر میز صبحانه نشستهاید که یکدفعه دست دختر کوچکتان به لیوان چای میخورد و محتویات آن روی لباس شما میریزد.
چیزی که اتفاق افتاده ابداً تحت کنترل شما نبوده
اما کاری که شما بعد از افتادن این اتفاق میکنید همه چیز را مشخص میکند؛ شما عصبانی میشوید و سر دخترتان داد میزنید. او شروع به گریه کردن میکند.
حالا با خشم، همسرتان را به خاطر گذاشتن لیوان چای روی لبه میز دعوا میکنید و با عجله میروید بالا و لباستان را عوض میکنید و بر میگردید پایین.
اما میبینید دخترتان به خاطر گریه کردن نتوانسته صبحانهاش را تمام کند و برای مدرسه رفتن آماده شود.
سرویس دخترتان میرود!
همسرتان باید سریع برود سر کار، شما ماشین را بر میدارید تا دخترتان را به مدرسه برسانید. چون عجله دارید جایی که باید با سرعت ۶۰ کیلومتر در ساعت حرکت کنید با سرعت ۹۰ کیلومتر رانندگی میکنید.
شما بعد از هدر دادن پولتان برای جریمه سرعت غیرمجاز با ۱۵ دقیقه تأخیر به مدرسه میرسید.
دخترتان با عجله بدون خداحافظی به طرف در میدود.
شما نیز با نیم ساعت تأخیر به محل کارتان میرسید، اما میبینید کیفتان را فراموش کردهاید! روز شما خراب میشود و همینطور خرابتر.
بالاخره با خستگی بر میگردید خانه و بدیهی است که جو خانه مثل هر روز نیست و همسر و دخترتان از شما دلخور هستند و هرسه شما روز بدی داشتهاید. چرا؟
به خاطر عکس العمل شما هنگام صبحانه خوردن.
چرا شما روز افتضاحی داشتید؟
الف تقصیر چای بود؟
ب تقصیر دخترتان بود؟
پ تقصیر پلیس بود؟
ت تقصیر خودتان بود؟
جواب قطعاً «ت» است.
ریختن چای تقصیر شما نبود اما عکس العمل شما به ریختن چای تنها در همان ۵ ثانیه، روز شما را خراب کرد.
حالا ببینید این روز میتوانست چگونه باشد:
چای روی لباس شما میریزد. دخترتان خیلی ناراحت میشود.
شما میگویید «عیبی ندارد عزیزم، دفعه بعد حواست را بیشتر جمع کن.»
حوله را از روی صندلی بر میدارید و سریع میروید بالا، پیراهن دیگری میپوشید و کیفتان را بر میدارید و سریع میآیید پایین، در همین لحظه دخترتان را از پنجره میبینید که سوار سرویس شد و برای شما دست تکان داد.
شما ۵ دقیقه زودتر به کارتان میرسید، به همکارانتان سلام میکنید و با نشاط و انرژی روی کارتان تمرکز میکنید.
دو سناریوی مختلف، شروعهای یکسان، پایانهای خیلی متفاوت! چرا؟
به خاطر عکس العمل شما
به شما میگویند شاید از کارتان اخراج شوید؟ به جای اینکه عزا بگیرید و بی خواب بشوید دنبال یک کار تازه باشید.
قبول دارم وقتی واقعاً این موضوع پیش بیاید کار سختی است و نمیشود راجع به چیز دیگری حرف زد ولی سعیتان را بکنید. خواهید دید که قویتر و قویتر میشوید.
هواپیما تأخیر دارد؟ برنامه کاریتان را به هم زده است؟
به جای فحش دادن به زمین و زمان و اخم کردن به مهماندارها از وقتتان برای یاد گرفتن چیزهای تازه یا شناختن بقیه مسافرها استفاده کنید.
گاهی این کارها که به نظر مسخره میآیند (مثلاً ً شناختن سایر مسافرها هنگام تأخیر پرواز) زندگیتان را طوری متحول میکند که خودتان باورتان نمیشود.
فرصتهای خوب همیشه آن لحظه که انتظار دارید سر راهتان نمیآیند گاهی باید خودتان ماجرا جو باشید و آنها را پیدا کنید.
عصبانی بودن و از روی عصبانیت رفتار کردن، همه چیز را بدتر میکند.
اکنون اصل ۹۰ به ۱۰ را به خوبی شناختهاید، کاری که باید بکنید این است که با بستن این صفحه آن را از یاد نبرید و آن را در موقعیتهای واقعی در زندگیتان به کار بگیرید.
فقط یک بار امتحان کنید، مثلاً در یک جر و بحث سعی کنید همه چیز را به طرز مثبت تغییر دهید و اگر همه چیز خوب پیش رفت فکر کنید که اگر این کار را نمیکردید چه اتفاقهایی میتوانست بیفتد.
مداد سیاهی که من دارم میتواند اثرهای چند صد هزار دلاری خلق کند اما من نمیتوانم!
بستگی دارد چه کسی، چطوری از آن استفاده کند.
اصل ۹۰ به ۱۰ و امثال آن میتوانند بدترین زندگیها را به بهترین زندگیها تبدیل کنند. باز هم بستگی به این دارد که چه کسی، چطوری از آن استفاده کند.
آنها که موهای صاف دارندفر میکنند
و آنها كه موی فر دارند
مویشان را صاف میكنند
عدهای با قرص و دارو از بارداری جلوگيری میكنند
و عدهای ديگر با قرص و دارو میخواهند باردار شوند
عدهای آرزو دارند خارج بروند
و آنها كه خارج هستند برای وطن دلشان لك زده و ترانهها میسُرايند
مجردها میخواهند ازدواج کنند
متأهلها میخواهند مجرد باشند
شاغلان از شغلشان مینالند
بیکارها دنبال همان شغلند
فقرا حسرت ثروتمندان را میخورند
ثروتمندان دغدغهی نداشتن صفا و خونگرمیِ فقرا دارند.
افراد مشهور از چشم مردم قایم میشوند
مردم عادی میخواهند مشهور شده و دیده شوند
سیاهپوستان دوست دارند سفیدپوست شوند
سفیدپوستان خود را برنزه میکنند.
هیچکس نمیداند تنها فرمول خوشحالی این است:
"قدر داشتههایت را بدان
و ازهمانها لذت ببر"
قانونهای ذهنی میگویند
خوشبختی یعنی "رضایت"، شکرگزاری
مهم نیست چه داشته باشی یا چقدر
مهم این است از همانی که داری راضی و شکرگزار باشیم